
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۸۰۵
۱
دلبرا ترک جفا کن ز من زار بترس
زینهار از تف آه من غمخوار بترس
۲
دلم از خار جفایت بخراشید مکن
مرهمی نه به دل از سینه افگار بترس
۳
دیده برهم نتوانم زدن از خون جگر
رحمتی کن به من از دیده ی خونبار بترس
۴
تو به خواب خوش و من در غم تو بیدارم
به غم فرقتت از دیده ی بیدار بترس
۵
آهم از چرخ فلک در غمت ای دوست گذشت
مگذر از راه وفاداری و زنهار بترس
۶
زآنکه آه دل این خسته جهانگیر شدست
ترسم آهی بزنم ای بت عیار بترس
۷
آتشی بر دلم از لعل لبانت زده ای
آه وصلی بزنم بر دل و از نار بترس
نظرات