جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۸۰۷

۱

ای دل خسته برو بر در آن یار مترس

ور چو خاک رهت آن دوست کند خوار مترس

۲

کارت ارچه چو سر زلف بتان آشفتست

بار بر دل منه ای خسته ازین کار مترس

۳

تو که جویای گل خوش نفس خوش بویی

گل به دست آر و به دامن کن و از خار مترس

۴

یار اگر یار بود با من مسکین ای دل

دل قوی دار خدا را و ز اغیار مترس

۵

ای دل آخر بگذر بر در دلبر روزی

بوسه ای زان لب چون قندش بردار مترس

۶

من که در بندگی اقرار جهانی کردم

دل محزون غمینم مکن افگار مترس

۷

ای که خواهی که همه کار به کامت گردد

خاطر هیچکس از خویش میازار مترس

تصاویر و صوت

نظرات