
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۸۱۰
۱
ای مرا خیل خیالت هم نفس
جز خیالت خود نمی خواهیم کس
۲
از خیالم تن خیالی گشته است
از وصالم یک شبی فریادرس
۳
یاد ما نگذشت یک شب در دلت
عیب نبود هیچ دریا را ز خس
۴
گر تو را صبرست از ما سالها
در جهان ما خود تو را داریم بس
۵
در هوای آن رخ گلبرگ تو
بلبلی بودم گرفتار قفس
۶
بلبلی مستم به بوی و رنگ تو
من شکستم این قفس را زین هوس
نظرات