جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۸۲۴

۱

خوشست درد که باشد امید درمانش

خوشا سری که نباشد به عشق سامانش

۲

وصال کعبه مقصود اگر طلب داری

قدم مزن که نباشد حد بیابانش

۳

دلم رسید به جان و به جان رسید دلم

به غیر شربت وصل تو نیست درمانش

۴

صبا ببین که چه بدمهر دلبری دارم

بگو که شرم نیامد ز عهد و پیمانش

۵

ز تیر غمزه که بر جان ما زدی جانا

به جان دوست که در خون نشست پیکانش

۶

ز چرخ ناسره هرگز وفا نباید جست

که نیست مهر درو و جفا فراوانش

۷

جهان ثبات ندارد به پیش اهل خرد

خوشست لیک چه حاصل که نیست پایانش

تصاویر و صوت

نظرات