
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۸۳۱
۱
ای دل ما را به دردت حال خوش
کرده ای کار مرا پامال خوش
۲
حال من زارست در هجران تو
کی تو پرسیدی مرا احوال خوش
۳
وعده ی وصلم دهی امّا چه سود
می کنی در وعده ام اهمال خوش
۴
چون الف بودم قدی در وصل تو
کرده ای پشت دلم چون دال خوش
۵
نعره های شوق بر گل می زنم
بلبل بستان نباشد لال خوش
۶
عاقلان در بند نام و ننگ خویش
فارغ از هر دو جهان ابدال خوش
۷
گرچه احوال جهان آشفته گشت
بو که از لطفم بود آمال خوش
نظرات