
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۸۴۰
۱
بر ما گذر ار آرد در دیده کنم جایش
جان در تن ما آید از قد دلارایش
۲
ایثار قدوم او جز جان چه بود ما را
تا همچو درم ریزم بر قامت و بالایش
۳
جانانم اگر روزی در باغ گذار آرد
صد سرو خجل گردد از قد دلارایش
۴
گل گر رخ او بیند در دست فرو ریزد
سرو ار قد او بیند پیچیده شود پایش
۵
جستم گل خوش بویی در باغ مرا گفتند
گل در عرق شرمست از عارض زیبایش
۶
گفتم به چمن سروی چون قامت او باشد
گفتا نبود در باغ یک سرو به همتایش
۷
جانست مرا لعلش در ما چه زنی آتش
با دست سر زلفش زنهار مپیمایش
نظرات