جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۸۴۲

۱

تو جوری می کنی بر من ز حد بیش

مکن زین بیش و از آهم بیندیش

۲

مرا ریشست دل از جور ایام

تو هم بر ریش من جانا مزن نیش

۳

نمک از لب مزن بر ریش جانم

نمک مشکل توان زد بر سر ریش

۴

بیا ای عید روی ماهرویان

که تا قربان شوم هر دم درین کیش

۵

جفا تا کی برم در درد عشقت

من بیچاره از بیگانه و خویش

۶

تو سلطانی و من درویش مسکین

ز بهر حق نظر می کن به درویش

۷

به دل گفتم برو گر بینیش روی

فدا کن در جهان جان و میندیش

تصاویر و صوت

نظرات