
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۸۵۶
۱
ما زان توئیم بی تکلّف
در ما نگر از سر تلطّف
۲
جانم به لب آمد از فراقت
در وصل چرا کنی توقّف
۳
گر لعل لبت به خواب بینم
گوئی که مکن درو تصرّف
۴
بگذر ز جفا و با میان آی
تا چند نمایی این تصوّف
۵
از شعبده بازیت چه حاصل
از حد بگذشت این تعنّف
۶
بیگانه نئیم با تو ما را
دیریست که هست این تعرّف
۷
گر جان جهان تو راست درخور
ایثار تو است بی تکلّف
نظرات