جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۸۵۷

۱

دلم از جان شده بر روی چو ماهت مشعوف

مدّتی تا به غم عشق رخت شد معروف

۲

جان ز من خواسته ای ای بت سیمین بدنم

به اشارات دو چشمت شده جانا موقوف

۳

گر به سنگش بزنی مرغ دلم را نرود

در سر کوی تو چون با غم تو شد مألوف

۴

سرو قد تو هنوزم ز نظر نارفته

دل بیچاره ی من گشته ز هجران ....وف

۵

حسن گل را نه اگر شورش بلبل بودی

وصف زیبایی او را نبدی کس موصوف

۶

طبعم از مردم نااهل به جان آمده است

بلبل دلشده دوری کند از صحبت بوف

۷

ای دل خسته مکن بیش تک و پو به جهان

با کهن خرقه بساز ار نبود جامه صوف

تصاویر و صوت

نظرات