
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۸۶۴
۱
ای گل رویت بهارستان عشق
وای دل من بلبل بستان عشق
۲
آفتابی بر سپهر دلبری
وز رخت پرنور شد ایوان عشق
۳
لشکر اندیشه بر هم می زند
چشم سرمستت به ترکستان عشق
۴
دردمندانیم در بازار غم
ای لب جان پرورت درمان عشق
۵
چاره بیچارگان خسته کن
ای طبیب از لطف در دکّان عشق
۶
ما مگس واریم و آمد در ازل
آیت شهد لبت درمان عشق
۷
ما گدایانیم در خیلت مقیم
پادشاه حسنی و سلطان عشق
۸
حاکمی بر ملک اهل عشق خوش
ما همه محکوم و در فرمان عشق
۹
تا به ملک عشق حسنت چاره داد
جان ما شد در جهان حیران عشق
نظرات