
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۸۸۶
۱
ز درد فراقت من خسته دل
همیشه به روی توأم بسته دل
۲
دو دیده نگارا ز جان بسته ام
به طاق دو ابروت پیوسته دل
۳
دهان تو چون پسته و لب چو قند
ز جان بسته ام من درین پسته دل
۴
تویی فارغ از حال زارم ولی
مرا با تو بودست پیوسته دل
۵
چه چاره که چون مرغ جانم شده
به شست دو زلفین تو بسته دل
۶
ببینم شبی گویی اندر جهان
ز بند فراق تو وارسته دل
نظرات