
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۸۹۷
۱
آن مرغ که بود زیرکش نام
افتاده به هر دو پای در دام
۲
در بند بلا فتاد از آغاز
تا خود به کجا رسد سرانجام
۳
آیا تو کجا و ما کجائیم
دردا که به هرزه رفت ایام
۴
ترسم که ز جور تو برآید
ناگاه به شهر فتنه عام
۵
خرّم دل آنکه با نگاری
در گوشه ی خلوتی کشد جام
۶
رخسار تو زیر زلف مشکین
صبحیست مقیم بوده ی شام
۷
سرپنجه ی روزگار غدّار
شیران زمانه را کند رام
۸
چون کام دل از تو برنیامد
صبر از تو همی کنم به ناکام
۹
نومید مشو دلا چه دانی
باشد که بیابی از جهان کام
نظرات