جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۹۰۱

۱

به چشم و ابروی شوخ ای دلارام

ببردی از دلم یکباره آرام

۲

تو طعم درد هجر، آن روز دانی

که نوشی جرعه ای خوناب از این جام

۳

به شست زلف تو پابند گشته

نمی دانم که چون باشد سرانجام

۴

خبر داری نگارا کز هوایت

مرا شهباز دل افتاده در دام

۵

بگفتم با دل آن آهوی وحشی

نگشته در جهان با هیچکس رام

۶

مپز دیگ هوایش را که دایم

نگردد پخته کاین سودا بود خام

۷

ز لعلش کام دل مشکل بیابی

چرا کان نازنین شوخیست خودکام

۸

گر آری رحمتی بر حال زارم

تو را ماند به نیکی در جهان نام

تصاویر و صوت

نظرات