
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۹۰۲
۱
چه خوش باشد شراب وصل در جام
به کام دل نشستن با دلارام
۲
مرا کام دل از هجر تو تلخست
بده کامم که شیرین گرددم کام
۳
کسی کز آتش عشق نگاری
نگردد پخته در عالم زهی خام
۴
طمع در وصل او بستن محالست
من بیچاره خرسندم به پیغام
۵
ز دام زلف او دل ناشکیبست
که با دامش خوش افتادست با دام
۶
به دریای تحیر غرقه گشتم
نمی دانم که چون باشد سرانجام
۷
صبوری کن دلا مشتاب در خواب
به صبر دل توان دید از جهان کام
نظرات