
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۹۰۳
۱
ای سرو ناز رسته دمی سوی ما خرام
تا از هوای قد تو یابیم احتشام
۲
گر بگذری به سوی چمن سرو و نارون
افتد به پیش قامت زیبات در خرام
۳
مرغ دل ضعیف مرا بال و پر بسوخت
ای نور هر دو دیده ز اندیشه های خام
۴
بر حال زار من چو ترحم نکرد یار
یارب دلست در بر دلدار یا رخام
۵
من شیرگیر غمزه غمّاز او شدم
وز هیچ رو چو آهوی وحشی نگشت رام
۶
همچون رکاب در قدمش خواستم شدن
پیچید ابرش نظرش را ز ما لگام
۷
بنمای دیده تا که شود دیده روشنم
زان رو که نیست کار جهان را از او نظام
نظرات