جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۹۰۷

۱

قرار برد ز دل زلف بی‌قرار توام

نظر به حال جهان کن که بی‌قرار توام

۲

ز تشنگی به لب آمد عزیز جان چه کنم

که در فراق لب لعل آبدار توام

۳

اگر چو سرو روان سر کشی ز ما چه عجب

از آن که در ره عشق تو خاکسار توام

۴

ز جور دشمنم ای دوست جان رسید به لب

به غور من برس ای جان چو دوستدار توام

۵

هزار بنده بود بهتر از منت لیکن

تویی چو گل به گلستان و من هزار توام

۶

شبی به روی تو تشبیه کرده‌ام مه را

خجالتیم از آن هست و شرمسار توام

۷

ز بادهٔ لب لعل تو بوده‌ام سرمست

گذشت عمر و هنوز آنکه در خمار توام

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۳۴

نظرات