
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۹۱۴
۱
تا سر کوی تو مأوا کرده ام
دولت وصلت تمنّا کرده ام
۲
بوی زلفت می دهد باد صبا
زان سبب آهنگ صحرا کرده ام
۳
دل همی خواهد که جوید مسکنی
من سر زلف تو پیدا کرده ام
۴
نام خود را در جهان از عشق تو
عاشق و بدنام و رسوا کرده ام
۵
در جهان بی قدّ او در پیش سرو
ناکسم گر سر به بالا کرده ام
۶
دست در زلفین او خواهم زدن
باز بنگر تا چه سودا کرده ام
۷
خاک کویت را به جای توتیا
در جهان بین روشنی زا کرده ام
نظرات