
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۹۲۵
۱
من دلخسته در عشقت خرابم
ببرده آتش عشق تو آبم
۲
گرم چون چشم مستت مست خواهی
بده جانا از آن لعلت شرابم
۳
به چشم ساحر و زلف پرآشوب
ببردی ای نگار از دیده خوابم
۴
دوای درد دل پرسیدم از دوست
چنین داد آن طبیب دل جوابم
۵
ز وصلت آب وصلی بر دلم زن
که من بر آتش هجران کبابم
۶
نکردی چاره ای از وصلم ای جان
چرا همچون جهان کردی خرابم
۷
مرا سرگشته می داری شب و روز
از آن چون زلف تو در پیچ و تابم
نظرات