جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۹۲۶

۱

به درد عشق تو درمان نیابم

ببرد از من به دستان هوش و تابم

۲

ز دست غمزه غمّاز شوخت

برفت از دست باری خورد و خوابم

۳

حدیث عشق رویت با طبیبان

بگفتم خون دل گفتا جوابم

۴

شراب از دیده آرم در فراقت

همیشه از جگر باشد کبابم

۵

به چشم شوخ بردی دل ز دستم

چو زلف سرکشت در پیچ و تابم

۶

ز تاب زلف تو شوریده حالم

ز چشم سرخوشت مست و خرابم

۷

ورم پیوسته از غمزه زنی تیر

به جان تو که من رو برنتابم

۸

نگردم از درت تا باشدم جان

نمای از لطف خود راهی صوابم

۹

جهان گفتا ز درد روز هجران

ز دیده خون چکد چون اشک نابم

تصاویر و صوت

نظرات