جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۹۳۶

۱

تا دل به غم رخت نهادم

از دیده دو جوی خون گشادم

۲

نامم چو کنند مرغ زیرک

در دام غمت از آن فتادم

۳

ما را که بسوخت آتش عشق

چون خاک بداده ای به بادم

۴

جانا چه کنم که مادر دهر

با مهر رخت مگر بزادم

۵

تو با دگری نشسته خرّم

من با غم روی دوست شادم

۶

چون نیست مرا ز وصل تو کام

ناچار به هجر دل نهادم

۷

بی یاد تو نیستم زمانی

یک لحظه نمی کنی تو یادم

۸

ای دوست جهان و جان نخواهم

چون از دو جهان تویی مرادم

تصاویر و صوت

نظرات