
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۹۳۹
۱
چرا گشتی چنین غافل ز دردم
نکردی رحمتی بر روی زردم
۲
نکردی جز جفا بر من نگارا
بگو غیر از وفاداری چه کردم
۳
ندادی کام ما یکدم ز وصلت
بسی خون جگر در عشق خوردم
۴
مرا از دیده و دل حاصلی نیست
به غیر از آب گرم و آه سردم
۵
مفرما صبر با درد فراقم
چگونه صبر بتوانم ز دردم
۶
شب تاریک هجرانم بفرسود
صبا درد دلم را بین و دردم
۷
جهان گر در سر عشقت کنم من
به جان تو که از عهدت نگردم
نظرات