جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۹۶۰

۱

من به لطفت امید می دارم

مگر از غم کنی سبکبارم

۲

چون ندارم بجز تو کس به جهان

ضایع از لطف خویش مگذارم

۳

ماه من جلوه داد در چشمم

اوست یا خود خیال پندارم

۴

دل به جان آمد ای مسلمانان

از جفای بت ستمکارم

۵

من به امّید روی چون خورشید

شب همه تا به صبح بیدارم

۶

از چه میلی ندارد او سوی ما

تخم مهرش میان جان کارم

۷

من ندارم تمتّعی ز وصال

تا نگویی که من جهان دارم

تصاویر و صوت

نظرات