جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۹۶۵

۱

امشب سر وصل یار دارم

کز هجر دلی فگار دارم

۲

سرمست دو چشم آن نگارین

وز باده ی او خمار دارم

۳

وز خون دو دیده در غم او

بر دست جهان نگار دارم

۴

در پای خیال او ز دیده

هر لحظه بسی نثار دارم

۵

بارم چو به وصل نیست زان روی

بر دل ز فراق بار دارم

۶

از خاک کف سمند هجران

بر دیده ی دل غبار دارم

۷

از باغ وصال آن گل اندام

در دست همیشه خار دارم

۸

سرگشتگی و بلا و محنت

این جمله ز روزگار دارم

۹

بی روی تو در جهان نگارا

آخر تو بگو چه کار دارم

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۳۵

نظرات