جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۹۷۹

۱

منم کاندر جهان یاری ندارم

بجز هجران تو کاری ندارم

۲

غم هجران مرا یاریست محرم

که غیر از لطف او یاری ندارم

۳

به کوی او سگان را هست باری

من دلسوخته باری ندارم

۴

غمت چون کوه و مسکین تن چو کاهست

ولی مشکل که غمخواری ندارم

۵

مرا با عشق تو رازیست پنهان

که با نامحرمان کاری ندارم

۶

دلم گم گشت در کویت از آن روی

شدم بی دل که دلداری ندارم

۷

جهان حالت چرا زین سان خرابست

چنین باشد جهانداری ندارم

تصاویر و صوت

نظرات