
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۹۹۴
۱
لب تشنه لعل توأم آبی مگر ارزم
مخمورم از آن لعل شرابی مگر ارزم
۲
کردم ز تو ای دوست سؤالی ز سر عجز
اندیشه بفرمای جوابی مگر ارزم
۳
در بادیه شوق تو، ای کعبه مقصود
با خاک برابر شده آبی مگر ارزم
۴
آخر چو طبیبم ندهد شربت وصلی
چون درد بگویم به جوابی مگر ارزم
۵
گر رحم کنی بر من افتاده ثوابست
دریاب به رحمت که ثوابی مگر ارزم
۶
در خلوتم از روی کرم گر بنوازی
در رهگذر ای دوست عتابی مگر ارزم
۷
با این همه گوهر که من از دیده فشاندم
از لعل لبت درّ خوشابی مگر ارزم
۸
بر ریش جهان بیش میفشان نمک جور
کز سینه مجروح کبابی مگر ارزم
نظرات