جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۹۹۸

۱

چنین بی یار و دل تا چند باشم

به دام زلف او پابند باشم

۲

ز دست باد بفرستم سلامی

به پیغامی ز تو خرسند باشم

۳

بگردیدی ز عهدم تا تو دانی

که تا باشم در آن پیوند باشم

۴

به جان تو که عهدت نشکنم من

که تا هستم در این سوگند باشم

۵

بگو تا کی چو بلبل در فراقت

بدام مهر گل در بند باشم

۶

من آن طوطی شکّرخایم ای جان

که جویای لبی چون قند باشم

۷

بده کام جهانی از وصالت

که در هجران تو تا چند باشم

تصاویر و صوت

نظرات