جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۶

۱

دوش در خواب جنان دید دو چشم بختم

که دگر گلشن امّید من آراسته بود

۲

از گل و لاله جهان خرّم و آنگه به کنار

دوست بنشسته و دشمن به میان خاسته بود

۳

بدر شد ماه امید من و روشن دل گشت

گرچه از جور محاق فلکی کاسته بود

۴

شکر معبود همی کردم و گفتم آخر

برسید آنچه دل من ز خدا خواسته بود

تصاویر و صوت

نظرات