
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۴۲
۱
مشّاطه چو حسن دوست آراسته دید
مه را ز خجالت رخش کاسته دید
۲
گفتا چه کنم ز نور حسنش زین بیش
زان رو که فغان ز عشق برخاسته دید
نظرات