
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۲۵۵
۱
دایم به خم زلف بتان در بندیم
تا چند دل و دیده به ایشان بندیم
۲
از دست شب فراقت ای دیده من
ما باز سپر به روی آب افکندیم
نظرات