
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۲۹۸
۱
ای کرده روان فرات خون از دیده
آویخته اشک سرنگون از دیده
۲
با این همه درد دل خیال رخ دوست
آخر تو بگو که چون رود از دیده
نظرات