
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۴۸
۱
از بس که بیازرد دل دشمن و دوست
گویی به گناه هیچ کندندش پوست
۲
وقتی غم او بر همه دلها بودی
اکنون همه غمهای جهان بر دل اوست
نظرات