
جلال عضد
شمارهٔ ۹
۱
تشنه گشتم به راه کعبه شبی
قحط بود آب و من بترسیدم
۲
رهبری را که بود نام عماد
از همه رهبرانش بگزیدم
۳
پیشش افکندم و من از پی او
راست مانند باد پوییدم
۴
شب تاریک راهبر گم شد
من به تنها بسی بگردیدم
۵
ناگهان بر کناره درّه
چشمه آب و راهبر دیدم
نظرات