
جلال عضد
شمارهٔ ۱۰۱
۱
من نشنیدم که خط بر آب نویسند
آیت خوبی بر آفتاب نویسند
۲
هجر کشیدیم تا به وصل رسیدیم
نامه رحمت پس از عذاب نویسند
۳
صبر طلب می کنندم از دل شیدا
همچو خراجی که بر خراب نویسند
۴
شرح رخ خوب و زلف غالیه بویت
بر ورق گل به مشک ناب نویسند
۵
قصّه خون ریز این دو دیده بیدار
کاج بر آن چشم نیم خواب نویسند
۶
حال پریشان این دل پُرتاب
کاج بر آن زلف نیم تاب نویسند
۷
قصّه درد جلال مردم دیده
بر رُخش از روشنی چو آب نویسند
نظرات