
جلال عضد
شمارهٔ ۱۴۷
۱
ای زلف و رخ تو چون شب و روز
این دلبند است و آن دل افروز
۲
این دلجوی است و آن دلارام
این دل خواه است و آن دل اندوز
۳
زلف سیه تو چون شب قدر
رخسار مه تو روز نوروز
۴
بلبل که نوا همی نوازد
گو ناله عاشقان بیاموز
۵
گر مجلس ما نه لایق تست
شمعی ز جمال خود برافروز
۶
این درد بدل شود به درمان
کاندر پی هر شبی بود روز
۷
با شمع چو حال خود بگفتم
بر من بگریست از سر سوز
۸
این طرفه نگر که نام بختم
زیرا سیه است که هست پیروز
۹
تا چند جلال! فکر فردا
خوش باش به نقد حالی امروز
نظرات