
جلال عضد
شمارهٔ ۱۴۸
۱
ماییم و به جان مهر تو ورزیدن ازین پس
در سینه نهان مهر تو ورزیدن ازین پس
۲
دل رفت و به جان جات کنم تا تو نگویی
بی جان نتوان مهر تو ورزیدن ازین پس
۳
تو پرتو خورشیدی و واجب دل ما را
ماننده کان مهر تو ورزیدن ازین پس
۴
آنان که به دل قصد تو کردند ازین پیش
خواهند به جان مهر تو ورزیدن ازین پس
۵
ار آرزوی هر دو جهان در دل ما هست
در هر دو جهان مهر تو ورزیدن ازین پس
۶
تو آدم حُسنی و بود واجب و لازم
بر آدمیان مهر تو ورزیدن ازین پس
۷
گفتی که جلالا پس ازین کام دلت چیست
ای سرو روان مهر تو ورزیدن ازین پس
نظرات