جلال عضد

جلال عضد

شمارهٔ ۱۹۷

۱

ساقی بده به باده خلاصم ز چنگ غم

بنمای رنگ شادی و بزدای زنگ غم

۲

سرخاب شیر گیر بیاور که پرکند

میدان ز خون لعل چو آید به جنگ غم

۳

سرهنگ روزگار به صد لعب هر زمان

در گردن دلم فکند پالهنگ غم

۴

پیش آر آبگینه شادی که روزگار

بشکست آبگینه دل را به سنگ غم

۵

ای غافل زمانه! مبر بیش ازین خیال

دل را اسیر و خسته مگردان به چنگ غم

۶

از جام آفتاب برافروز مشعلی

در دل که هست خانه تاریک و تنگ غم

۷

رویم هر آنکه بدید بدانست حال من

کز چهره ام معاینه پیداست رنگ غم

۸

بردار جام باده که در دست تو ای جلال

دریای شادی است چه باک از نهنگ غم

تصاویر و صوت

نظرات