
جلال عضد
شمارهٔ ۲۱۳
۱
بیا که داد صبوح از بهار بستانیم
برات بی غمی از روزگار بستانیم
۲
بیا که هر چه بدان دسترس بود بدهم
ز دست و جام مَی خوشگوار بستانیم
۳
اگر ز توبه در اندیشه ای به گردن ما
که فتوی از گل و از نوبهار بستانیم
نظرات