جلال عضد

جلال عضد

شمارهٔ ۲۱۷

۱

که می‌برد به سوی دوستان سلام غریبان؟

که می‌برد به سوی خان و مان پیام غریبان؟

۲

نسیم باد صبا! نزد یار ما گذری کن

به دوستان قدیمی رسان سلام غریبان

۳

به وقت شام من خسته زار زار بگریم

که گریه بیشتر آرد نماز شام غریبان

۴

زمانه هر نفسم شربتی دگر دهد از غم

که جای شربت ناکامی ست کام غریبان

۵

مرا به غربت اگر روز تیره است عجب نیست

که آفتاب نتابد فراز بام غریبان

۶

ز تاب غربت و غم موج خون به اوج برآید

به پیش دیده من گر برند نام غریبان

۷

جلال دارد امید وصال یار و ندارد

امید آن که برآرد زمانه کام غریبان

تصاویر و صوت

نظرات