جلال عضد

جلال عضد

شمارهٔ ۲۳

۱

خطّ تو که در عین خرد عین جمال است

خطّی ست که بر خوبی رخسار تو دال است

۲

آن لطف میانت را بنمای به مردم

تا خلق بدانند که ما را چه خیال است

۳

زان دوست ملامت مکن ای دوست که او را

از هر دو جهان بی رخ خوب تو ملال است

۴

وقت نظر مرحمت تست که ما را

نه طاقت هجران و نه امّید وصال است

۵

ای ناصح ازین بیش ملامت مکنم زانک

در پرده تقدیر کسی را چه مجال است

۶

آن را که کشیده ست قضا میل شقاوت

در دیده او کحل سعادات محال است

۷

ای نی به نوا ساز ده این ناله دلسوز

کز چنگ غمان شخص مرا ناله چو نال است

۸

در پرده عشّاق بِدَر پرده عشّاق

بی ذوق چه داند که درین پرده چه حال است

۹

از وصل تو یک روز به درمان رسد آخر

دردی که ز هجران تو بر جان جلال است

تصاویر و صوت

نظرات