جلال عضد

جلال عضد

شمارهٔ ۲۴۸

۱

معشوقه به چنگ آر و می و چنگ و چغانه

کاحوال جهان جمله فسون است و فسانه

۲

ساقی به می از لوح دلم عقل فروشوی

تا چند غم عالم و افسوس زمانه

۳

کوته نظران چهره مقصود نبینند

تیر از نظر راست شود سوی نشانه

۴

آن سوز که در سینه من دوش نهان بود

امروز به خورشید رسانید زبانه

۵

گر اهل دلی عیب مکن بی خبران را

بر عاشق دلداده نگیرند بهانه

۶

پُر شو ز مَی ای دلشده تا دوش به دوشت

آرند چو چنگ از در میخانه به خانه

۷

آمد به لب خشک ز غم کشتی جانم

وین بحر طلب را نه پدید است کرانه

۸

خرّم دل آن کاو چو جلال از همه عالم

بگرفت کناری و برون شد ز میانه

تصاویر و صوت

نظرات