جلال عضد

جلال عضد

شمارهٔ ۲۵۲

۱

ای یار! دوش همدم و یار که بوده‌ای؟

لب‌ها گزیده شب به کنار که بوده‌ای؟

۲

آشفته موی زلف به دست که داده‌ای؟

سر پُرخمار دفع خمار که بوده‌ای؟

۳

با چشم نیم‌مست کجا مست خفته‌ای؟

با زلف بی‌قرار قرار که بوده‌ای؟

۴

ما بی‌تو همنشین غم و یار محنتیم

تو همنشین و همدم و یار که بوده‌ای؟

۵

با رنگ لاله و قدّ شمشاد و بوی گل

ای نوبهار حُسن، بهار که بوده‌ای؟

۶

با ابروی کمان وش و مژگان چون خدنگ

ای من شکار تو، تو شکار که بوده‌ای؟

۷

با دشمنان نشسته علی‌رغم دوستان

بنگر گل که گشته و خار که بوده‌ای ؟

۸

روزم چو شام تیره گذشت از فراق تو

تو روشنایی شب تار که بوده‌ای ؟

۹

من دل‌فگار مرهم لعل لب توام

تو مرهم درون فگار که بوده‌ای ؟

۱۰

بر خود جلال پیرهن از غصّه چاک زد

بر رغم او تو وصلهٔ کار که بوده‌ای؟

تصاویر و صوت

نظرات