
جلال عضد
شمارهٔ ۲۷۰
۱
خیز که شب رفت و صبح کرد تجلّی
بزم برآرای همچو جنّت اعلی
۲
روضه مینو ست یا مدینه شیراز
نکهت خلد است یا هوای مصلّی
۳
باغ سبق برده از حظیره فردوس
سرو خرامان شکست رونق طوبی
۴
از خم کاکل فروغ طلعت ساقی
چون شب دیجور عکس نور تجلّی
۵
ساعد و لعلش به قتل عاشق و احباب
هم ید بیضا نموده هم دم عیسی
۶
قبله ما نیست جز درت که نباشد
قبله مجنون جز آستانه لیلی
۷
کعبه رندان بود حریم خرابات
توبه مستان بود ز توبه و تقوی
۸
خدمت دردی کشان بی دل و دین کن
تا بدهندت مراد دنیی و عقبی
۹
زهره مجلس به بارگاه شهنشاه
نغمه شعر جلال برده به شعری
۱۰
مالک دین و جمال م لّت ابواسحق
آنکه به فرمان اوست عرصه دنیی
۱۱
خسرو اعظم خدایگان سلاطین
جان جهان پادشاه صورت و معنی
نظرات