جلال عضد

جلال عضد

شمارهٔ ۴۴

۱

جلوه حسن ترا محرم به جز آیینه نیست

سرّ سودای خیالت محرم هر سینه نیست

۲

حُسن خود خواهی که بینی در دل ما کن نظر

اندرون پاکبازان کمتر از آیینه نیست

۳

گفته ای امروز خواهم کرد کار تو تمام

لطف تو در حقّ ما ای دوست امروزینه نیست

۴

مار زلفش گنج حُسن آشفته می دارد مگر

حسن او را بهتر از این مار در گنجینه نیست

۵

مهربان شو، عاشق دیرینه خود را مکش

زانکه مهر هیچ کس چون عاشق دیرینه نیست

۶

مهر می ورزد جلال آخر تو نیز ای کینه جوی

مهربانی کن سزای مهربانان کینه نیست

تصاویر و صوت

نظرات