
جلال عضد
شمارهٔ ۷۹
۱
چند دلم ز آتش فراق بسوزد
در غم هجران ز اشتیاق بسوزد
۲
تا به کی آن راست قد قول مخالف
پرده عشّاق در عراق بسوزد
۳
آه که گر آه برکشم ز فراقش
طارم این سقف نُه رواق بسوزد
۴
سوختنم تا به روز و شمع دل افروز
با من سوزان به اتّفاق بسوزد
۵
قیمت روز وصال آن که نداند
بس که دلش در شراب فراق بسوزد
۶
نام لب او چو بگذرد به زبانم
لذّت شیرینی اش مذاق بسوزد
۷
ز آتش سوزان که در وجود جلال است
آه نیارم زدن که طاق بسوزد
نظرات