افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۲۸ - آیینه آفتاب

۱

ای دل گمشده باز آی که آمد به شهود

آنچه مقصود تو از دایره هستی بود

۲

ای دل از پرده برون آی، که از پرده غیب

شاهد بزم ازل آمده، در ملک وجود

۳

مرکز دایره ملک وجود، آن که بود

موجد نیر برج فلک عالم جود

۴

ناظم نظم جهان احمد مرسل که فلک

از ازل آمده بر کاخ جلالش به سجود

۵

آفتاب رخ تو جلوه گر از خود بیند

هر که او، رنگ ظلم ز آینه دیده زدود

۶

بحر امکان هم از آن موج زن آمد ز نخست

کآمد از ابر عطای تو یکی قطره فرود

تصاویر و صوت

نظرات