افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۱۰۱

۱

نظاره کردی بر کشتنم، نظاره دیگر

اشاره ای که شوم زنده از اشاره دیگر

۲

بجز دلم که پس از خون شدن ز دیده برآمد

رفو شد از مژه، دل های پاره پاره دیگر

۳

نداشت یکسر مو جای خالی آن صف مژگان

دریغ دل که نیاویخت بر قناره دیگر

۴

به غیر آن که بدست غم تو جان بسپارم

نماند بر من بیچاره راه چاره دیگر

۵

در این سحرگه ما را ستاره سوخته عشقت

مگر ز چرخ دگر بردمد ستاره دیگر

۶

به سنگ، آتش آهم گرفت و در تو نگیرد

که سخت همچو دلت نیست سنگ خاره دیگر

۷

اشاره ای شده افسر، ز دوست در پی قتلت

سپار جان که شود باز هم اشاره دیگر

تصاویر و صوت

نظرات