افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۱۰۶

۱

ای که صد دل به یکی حلقه زلفت زنجیر

گر بود شیر، کند آهوی چشمت نخجیر

۲

هر کجا ماه رخی، مهر تواش داده فروغ

هر کجا شیردلی، عشق تواش کرده اسیر

۳

تو به قد نازی و او را همه قامت زیبا

بید مجنون نکند جلوه سرو کشمیر

۴

جعد پنهان کن و بنگر به رخش زلف سیاه

دود انگشت نبخشد اثر مشک و عبیر

۵

ابرویش بنگر و مژگان بفکن بر ابرو

ای کمان دار مزن تیر، بترس از شمشیر

۶

نیستی رستم دستان، بهراس از سهراب

نیستت زهره شیرانه، بپرهیز از شیر

۷

به دو زلفش که اگر خاطرش آشفته شود

می کشم یک شب از آتشکده سینه صفیر

۸

خرمن ماه تو آتش زنم از شعله آه

که شود آینه خاکسترت ای مهر منیر

۹

به دعا کشور حسن تو کنم زیر و زبر

که نماند اثرت هیچ ز اکلیل و سریر

۱۰

پند افسر بشنو، نیک به دست آرش دل

ای که پولاد من از پنجه حسن تو خمیر

تصاویر و صوت

نظرات