افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۱۱۲

۱

جان است اگر گرامی و عمر است اگر عزیز،

بادا نثار روی خوش و سیرت تو نیز

۲

صبح است و باغ پرگل و بلبل ترانه سنج

تا بوستان بهشت کنی ای نگار خیز

۳

بستان نه بلکه ساحت کیهان معطر است

تا داده ای به باد تو آن زلف عطر بیز

۴

تا من برقصم از غم شادی فزای دوست،

مطرب تو نغمه سرکن و ساقی تو باده ریز

۵

گر آتشم زنی چو نی اندر به بند بند،

عاشق نباشد آن که ز نار آورد گریز

۶

از جان هزار بانگ برآید که مرحبا

گر بند بند من بشکافی به تیغ تیز

تصاویر و صوت

نظرات