افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۱۱۵

۱

پروانه را ز آتش دلها خبر بپرس

سوز و گداز شمع ز آه سحر بپرس

۲

با مدعی بگوی که از گفتگوی ما،

از لعل یار بگذر و حرفی دگر بپرس

۳

تا مهر اوست در دل ویران من نهان،

احوال گنج از من بی پا و سر بپرس

۴

با زلف دوست قصه بخت سیه بگو

وز لعل یار غصه خون جگر بپرس

۵

ز احوال آب شور که چون لؤلؤ آورد

بی جستجو ز مردمک چشم تر بپرس

۶

احوال سختی دل سنگین دلان شهر،

از ناله‌های دم به دم بی‌اثر بپرس

۷

شرح جفا کشیدن افسر به بند عشق،

از نیک پی خجسته آن نوسفر بپرس

تصاویر و صوت

نظرات