
افسر کرمانی
شمارهٔ ۱۱۹
۱
وه چه خوش است گلشن و باد خوش بهاریش
لاله و داغ آتشین، سنبل و بیقراریش
۲
سرو سهی به بوستان یاد قد تو میکند
هر نفسی که میزند دم ز نوا قناریش
۳
سنبل بی قرار تو می ببرد قرار من
تا ز نسیم بشنوم قصه بیقراریش
۴
در چمن و در انجمن جمله بود ز عشق تو،
بلبل و بیقراریش، عاشق و دلفکاریش
۵
از غم و شادی جهان گوشه گزیده ایم ما
گل رخ و بی وفایی اش، دلبر و غمگساریش
۶
گر بزنی تو بر جگر، تیر هلاکم ای پسر،
زخم تو را بود سپر، سینه و زخم کاریش
۷
دوش همی به عشوه ها، گفت بنال افسرا،
بلبل مست شد کجا زمزمه اختیاریش؟
تصاویر و صوت

نظرات